بيشه ي شيران
تا جايي که تمدن بشر به خاطر مي آورد هيچ فاتحي نتوانسته است بر آن استيلا يابد  و هيچ کشوري نتوانسته است منابع آن را به يغما ببرد. افغانستان را مي گويم. اما شايد بين جاي جاي اين سرزمين کوهستاني، هيچ کجا به اندازه ي "دره ي پنجشير" افسانه نشده باشد دره اي در 150 کيلومتري شمال کابل که 30 سال پيش يک مسير مهم انتقال تدارکات به مجاهدين افغان بود.


منظور از "پنج شير"، پنج برادري بودند که روزگاري بر اين دره حکمراني مي کردند. آنها در قرن 11 ميلادي، به دستور سلطان محمود غزنوي سدي را در اين دره بنا مي کنند. يک روايت ديگر هم نام اصلي دره را به صورت "پنج هير" مي داند که "هير" در زبان پهلوي و اوستا به معني آب است. (مشابه  هيرمند) اما برخي نيز آن را به "پنج کوه" ترجمه کرده اند.






غرش شير

در دهه ي 80 ميلادي خاورميانه در تب جنگ مي سوزد: جنگ عراق و ايران در يک طرف و ورود نيروهاي روسي به افغانستان از طرف ديگر.

دره ي پنجشير که محصور در کوههاي بلند و صعب العبور است گذرگاهي امن براي رساندن تدارکات از طريق پاکستان به مجاهدين افغان است. به علاوه، فضاي کوهستاني دره پناهگاه خوبي براي مجاهدين است. فضاي عبور در خط القعر دره گاهي آنقدر باريک است که يک خودرو به زحمت و با احتياط کامل بايد از آن عبور کند تا در رودخانه سقوط نکند. نزديکي دره به کابل آن را تبديل به پناهگاه مهمي براي مجاهدين کرده است. همين واقعيتها، روسها را ترغيب مي کند تا کنترل دره را به دست گيرند. و اين سرآغاز يک افسانه است.

از دل دره ي پنجشير غرش شيري در فضا طنين مي افکند که نامش را در زمره ي بزرگترين جنگاوران جهان ثبت مي کند. نام او "احمد شاه مسعود" است. فردي که تحصيلات دانشگاهي اش را نيمه تمام رها کرد تا در مقابل حکومت دست نشانده ي افغانستان پايداري کند و 20 سال جنگيد تا يک افغانستان آزاد را به نسلهاي بعدي اش هديه دهد. تلاش او "رسيدن به قله ي آزادي" و "افغانستان يکپارچه و متحد" بود. او دره ي پنجشير را تبديل به مسلخ ارتش 40 شوروي کرد و صفتي افتخار آميز را نصيب خود ساخت": "شير دره ي پنجشير"




ترحمي در کار نيست

جمعاً 9 درگيري در پنجشير رخ داد. چند درگيري اول، مقياس کوچکي داشت و نمي توان آن را در زمره ي نبرد آورد. اما در سال اواخر تابستان سال 1981، احمد شاه مسعود آنقدر نيرو داشت که در برابر چهارمين  حمله ي روسها مقاومت نشان دهد.

در بهار سال 1982، روسها پنجمين هجوم را آغاز مي کنند که در حقيقت اولين نبرد بزرگ دره ي پنجشير است. هر چند روسها موفق به اشغال بخش بزرگي از دره مي شوند و حتي ليستي حاوي مشخصات خبرچينان مسعود را به دست مي آورند اما هنوز کاملاً کنترل دره را به دست نياورده اند.
در ششمين نبرد، روسها مصمم هستند نيروهاي پراکنده ي مسعود را در دره نابود کنند. اين حملات با بمبارانهاي سنگين هوايي نقاط تجمع مجاهدين و انتقال کماندوهاي روسي با هليکوپتر به مکانهاي مشکوک به حضور نيروهاي مسعود است. در عمل، به علت بي سازمان بودن ساختار مجاهدين اين حملات باعث ايجاد تلفات بسيار زيادي در بين غير نظاميان مي شود.






1983
اينک روسها و افغانها، خسته از جنگ ، براي اولين بار از زمان شروع درگيري ها تن به آتش بس مي دهند. مسعود از اين فرصت و عقب نشيني روسها براي گسترش نفوذ خود استفاده مي کند.

1984
چرننکو "Chernenko" رهبري حزب کمونيست شوروي را به عهده مي گيرد و بر خلاف آندروپوف "Andropov"، رهبر قبلی حزب، تمايل به نابودي کامل مجاهدين دارد. چرننکو با همکاري کارمل "Karmal" رئيس دولت افغانستان در آن زمان تصميم به اجراي عملياتي مي گيرد که به گفته ي کارمل بايد بي رحمانه باشد و هر جنبنده ي را نابود کند.

دودستگي در اردوي کمونيستها از همينجا شروع مي شود: طرفداران آندروپوف خبر تهاجم را به مسعود مي دهند و او به کمک خبرچينانش از جزييات حملات مطلع مي گردد.

مسعود و نيروهايش اقدام به تخليه ي تمامي 30 هزار نفر غير نظامي از دره ي پنجشير مي کنند و تمامي نقاط حساس و مناطقي که مي تواند براي عبور و مرور استفاده شود مين گذاري مي شود.تمام اين اقدامات به صورت کاملاً بي سر و صدا و محرمانه انجام مي شود. روسها به مدت دو روز دره را بمباران مي کنند و با پيشرفت نيروهاي زرهي در خط القعر، نيروها در بلنديها هلي برن "heliborne" مي شوند تا راه فرار مجاهدين را مسدود کنند.

تاکتيک مسعود جنگ و گريز و پراکنده کردن نيروهاي روسي بود و باز هم موفق شد مانع از اشغال کامل دره و نابودي نيروهايش شود. اينک برخي زيرساختهاي ضروري مجاهدين نابود شده است و عمليات براي روسها مي تواند موفقيت آميز عنوان شود.کارمل در يک اقدام تبليغاتي، دره ي پنجشير را ناحيه ي امن اعلام کرده و ترتيب يک بازديد از آنجا را مي دهد.

نبرد هشتم عمدتاً به وسيله ي هلي برن انجام شد و هدف آن تثبيت موقعيت بدست آمده بود.





1985
در پاسخ به حمله ي مجاهدين به پادگان ارتش افغانستان در پنجشير، روسها و ارتش افغانستان ضد حمله اي را انجام مي دهند که منجر به بازپس گيري پادگان مي شود. عمده ي اين نبرد با هلي کوپتر انجام مي شود. و مانند نبرد ششم باز يک تراژدي انساني ديگر خلق مي شود تعدادي از اسراي ارتش افغانستان که به وسيله ي مجاهدين همراهي مي شدند کشته مي شوند. تا به امروز هم، مجاهدين و ارتش شوروي، هر يک ديگري را مسوول اين تراژدي مي داند.

1986
به دليل جو حاصل از تلفات درگيريهاي دره ي پنجشير، گورباچف، رئيس وقت حزب کمونيست شوروي از قصد دولت شوروي براي خروج از افغانستان خبر مي دهد. اينک مسعود، با خيال راحت تهاجم بزرگ خود را شروع مي کند و بخش اعظم استانهاي تخار و بغلان را به تصرف در مي آورد.


روسها در اين بين نيز قهرماناني داشتند:
سرگرد آوشف  "Major Aushev" که با گردان مکانيزه ي تحت فرمانش بي محابا به خطوط دفاعي مجاهدين افغان مي زند و باقيمانده ي هنگ چترباز محاصره شده ي روسي را در روخه "Rukha" نجات مي دهد.

يا حماسه اي که ستوان وستروتين "Lieutenant Vostrotin" در تپه ي 3234 خلق کرد و 39 سرباز روسي موج حملات 200 تا 250 نفري نيروهاي مجاهدين و کماندوهاي پاکستاني را پس زدند.

اشغال افغانستان براي هر دو طرف گران تمام شد: تلفات ارتش 40 شوروي حدود 14000 کشته، 54000 زخمي و 300 مفقود گزارش مي شود. تلفات ارتش افغانستان 18000 نفر کشته و تلفات مجاهدين با تقريب بين 200000تا يک ميليون نفر ثبت شده است.ميليونها غير نظامي نيز در جريان اين نبردها به خاک و خون غلتيدند و ميليونها نفر نيز آواره ي کشورهاي همسايه شدند.

در اکثر شهرهاي جمهوريهاي سابق شوروي بناي يادبودي از جنگ افغانستان مشاهده مي شود. بر خلاف بناهاي يادبود جنگ جهاني دوم، اين يادبودها هرگز بوي قهرماني نمي دهد. آنها تماماً مرثيه هايي هستند براي همقطاران از دست رفته.


در مدت 20 سال نبرد چريکي، چندين نوبت فرار از دست کماندوهاي هلي برن شده گاهي با اطلاع از حمله ي آنها و گاهي از روي خوش شانسي، ارسال اطلاعات غلط از طريق جاسوسهاي دو جانبه و فريب در مورد محل استقرارش، احمد شاه مسعود را به افسانه تبديل مي کند. او و نيروهايش در نبردهاي دره ي پنجشير عادتي را به بيسيمچي هاي ارتش شوروي آموزش دادند: شنيدن کد "21" که براي بيان سرباز کشته شده به کار مي رود. براي روسها او دشمني قابل ستايش بود. آنها هرگز مسعود را به اعدام يا شکنجه ي اسرا متهم نساختند.


نبرد هنوز ادامه دارد
پس از خروج روسها غائله ي طالبان آغاز مي شود. طالبان تقريباً بر کل افغانستان مسلط مي شوند البته به جز بر مناطقي که در کنترل احمد شاه مسعود و نيروهاي او است. احمد شاه مسعود که اينک وزير دفاع افغانستان است در جلسات، با حضور يک نيروي نظامي خارجي و تاسيس پايگاههاي نظامي خارجي در افغانستان شديداً مخالفت مي کند.

وجود احمد شاه مسعود خطر بزرگي است و دسيسه ها براي ترور او آغاز مي شود. سرانجام به وسيله ي نيروهاي طالبان که در قالب خبرنگار به او نزديک شده بودند کشته مي شود. ترور او دو روز پيش از حادثه ي 11 سپتامبر سال 2001 رخ مي دهد و اين باور را تقويت مي کند که دولت آمريکا او را از سر راه لشکر کشي اش به افغانستان برداشته است.


و امروز...
دره ي پنجشير داراي معادن غني زمرد است و افغانها با مهمات باقيمانده ي روسها اقدام به انفجار و حفاري معادن مي کنند. دره اي که هنوز بقاياي تانکهاي روسي در آن جا خوش کرده اند اينک منبع درآمد خوبي براي کشور افغانستان است. زمردهايي به همان سبزي پوشش مقبره ي احمد شاه مسعود. توريستها که با آرام تر شدن اوضاع اندک اندک در حال ورود به افغانستان هستند بازديد از مقبره ي قهرمان ملي افغانستان را در برنامه ي خود فراموش نمي کنند.




اما برگرديم به سوال اول، مصاحبه اي که با احمد شاه مسعود انجام شده بود. خبرنگار از او پرسيده بود:

"انسان ذاتاً موجود عاشقي است، نظر شما در مورد عشق چيست؟ آيا جنگ، عشق را در انسان نمي کشد، اين طور نيست؟"


و پاسخ احمد شاه مسعود، چنين بود:

"جهاد در راه خدا، وطن و آزادي، آرمان من بود، چه عشقي والاتر از اين، عشق به خدا، عشق به مردم، عشق به آزادي انسان. تلاش براي رهايي انسان از بند و زنجير، وقتي که انسان چنين عشقي داشته باشد و به پاس از آرمانش جان برکف بگذارد و به خاطر صلح و آزادي جهاد کند، تا انسان به حق طبيعي و انساني خود، يعني آزادي، دست يابد، عشق به خودي خود معني مي شود."



اگر روزگاري گذرتان به دره ي پنجشير افتاد لحظه اي از عکس گرفتن يا خواندن برشورهاي توريستي دست بکشيد. بگذاريد دلتان در خنکاي نسيم دره ي پنجشير به پرواز درآيد و با همه ي وجودتان گوش فرا دهيد. اگر دلتان محرم اين طبيعت رام نشدني شود، افسانه هاي نا گفته اي در گوش شما زمزمه خواهد شد. ديوارهاي سنگي ستبر دره ي پنجشير از نفير مسلسلها، غرش موتور زرهپوشها، صداي موتور بمب افکنها و هلي کوپترها ناگفته هاي زيادي دارند. ناگفته هايي از روح انساني که با دره ي پنجشير پيوندي ابدي دارد. داستانهايي از شير رام نشدني دره ي پنجشير، شهيد "احمد شاه مسعود".





مراجع

*The Great Gamble, The soviet war in Afghanistan, Feifer G., Harper Collins e-books, 2009.

*Russia's war in Afghanistan, Isby D., Volstad R., Osprey Publishing, 1996.

*http://ahmadshahmassoud-orodbozorg.blogsky.com/?PostID=2

*http://www.roshnaye.blogfa.com/post-28.aspx

*http://www.russianwarrior.com/STMMain.htm?1979_timeline.htm&1

*http://www.shegeft.ir/component/content/article/171-171/8296-2010-09-10-09-14-28.html

*http://www.theaustralian.com.au/business/mining-energy/emerald-mines-in-panjshir-valley-could-bring-us1bn-in-bounty-every-year/story-e6frg9df-1226074224526

*http://www.tabnak.ir/fa/news/189259/%C2%AB%D8%B4%DB%8C%D8%B1-%D8%AF%D8%B1%D9%87-%D9%BE%D9%86%D8%AC%D8%B4%DB%8C%D8%B1%C2%BB-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B4-%D8%B4%D8%AF%D9%86%DB%8C-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA
*****************