يك دوستي ابدي

گل سر سبد بازيهاي المپيك، دو و ميداني است. ورزشهايي نظير دوي 100 متر، پرش طول، پرش ارتفاع و.... با وجود آنكه چند هزار سال از ابداع بعضي از اين ورزشها مي گذرد اما هنوز هم هيجان خود را حفظ نموده اند. در رشته هاي انفرادي دو و ميداني مثل پرتاب ديسك يا پرشها، هر شركت كننده فقط سه بار اجازه ي پرتاب يا پرش دارد.

حالا چه حسي داريد اگر دو بار مرتكب خطا شده باشيد و فقط يك نوبت برايتان باقي مانده باشد؟ روزي، روزگاري، در چنين شرايطي،
چرخ گردون يكي از آن بازيهاي عجيبش را رو كرد. با يك كليك روي ادامه ي مطلب، اين داستان را خواهيد خواند.
ادامه نوشته

قدرت طبيعت

تا حالا گذرتان به پاركهاي محله اي افتاده است؟ اينبار، آن تفكر «بزرگ شده ام»  را كنار بگذاريد و قدم به داخل اين سياره ي پر شگفتي بگذاريد. وقتي نزديك آن سرسره هاي پلاستيكي مي رسيد، بازويتان را نزديك سرسره ببريد. قبل از تماس بازوي شما با سرسره، موهاي روي بازويتان سيخ سيخ مي شوند. اگر يك سرسره ي لوله مانند در پارك باشد، وقتي يك دختر بچه با موهاي بلند از درون آن بيرون مي آيد به موهايش دقت كنيد. موهايش سيخ سيخ شده است و خودش و دوستانش از خنده غش كرده اند.

اگر از علاقمندان فيلمهاي اكشن-تخيلي باشيد با اين صحنه آشنا هستيد:
جادوگر بدجنس قلعه اي دارد كه معمولاً نزديك يك آتشفشان است و مواد مذاب دور قلعه جاري است و در پس زمينه رعد و برق هايي ابدي در حال وقوع هستند. نمونه ي بارز آن در فيلم ارباب حلقه ها است كه شايد تمامي شما اين سه گانه ي تخيلي را ديده باشيد. در فيلمهاي علمي-تخيلي هم كه فضانوردان به يك سياره ي ناشناخته قدم مي گذارند گاهي آتشفشان به اضافه ي رعد و برق براي تشديد مرموز بودن محيط به كار مي رود.

اين دو رويداد، به رغم بي ارتباط بودن ظاهري شان، يك منشا دارند كه در ادامه ي مطلب تشريح شده است.
ادامه نوشته

گفتم «ف» تا كرمانشاه رفت!

بله؟! چه ربطي دارد؟
توي دلتان مي گوييد اين يارو هم حالش خراب شده.

تشريف ببريد به ادامه ي مطلب تا ببينيم دوا درماني براي من پيدا مي شود يا خير.


ادامه نوشته