رقابتي تا پاي جان
رابرت اسكات «
Robert Scott» انگليسي و روآل آمونسن «Roald Amundsen» نروژي هر دو در سال 1911 سفر خود را براي رسيدن به جنوبي ترين نقطه ي جهان آغاز مي كنند.

تكيه ي آمونسن روي استفاده از سگ (110 سگ) و مهارت اسكي نفراتش است. اسكات، در مقابل، انواع روشها و تكنولوژي هاي جديد را به كار مي گيرد  فقط 30 سگ اما 17 اسب كوتوله ي منچوري «Manchurian pony» و 3 سورتمه ي موتوري «motor sledge» يا به بيان ديگر تراكتور برف نورد كه يكي از آنها هنگام پياده كردن از كشتي غرق مي شود. سورتمه هاي موتوري اسكات (تصوير زير) نخستين خودروي استفاده شده در مناطق قطبي است.

اسكات در نظر داشت تا با تركيبي از سگ، اسب و سورتمه ي موتوري به قطب برسد: با كمك سورتمه هاي موتوري و اسبها كمپهاي آذوقه در مسير احداث كند و با سگهاي سورتمه كش با آذوقه ي كم به قطب برود و در بازگشت در كمپهاي آذوقه تجديد قوا كند. اما نفرات او مثل آمونسن در استفاده از سگ مهارت نداشتند.
اسبهاي كوتوله نيز كه انتظار مي رفت به هواي سرد منچوري و سيبري عادت داشته باشند خيلي زود از پا در آمدند و سورتمه هاي موتوري نيز مدام خراب مي شدند. اسكات بر اين باور بود كه شرايط زمين اجازه ي استفاده ي مناسب از سورتمه و سگ را نخواهد داد و نفرات مجبور خواهند بود بارها را خودشان حمل كنند. از اين رو تعداد سگهاي كمتري با خود آورده بود.

آمونسن تقريباً دو هفته زودتر از اسكات سفرش را شروع كرد و در اين مدت اسكات مشغول جمع و جور كردن مشكلات ناشي از اسبها و سورتمه هاي موتوري بود.
آمونسن با پشتوانه ي مهارتهاي اسكي و سگهاي سورتمه كش در 14-دسامبر- 1911 به قطب جنوب مي رسد و پرچم نروژ  در جنوبي ترين نقطه ي زمين افراشته مي شود. اسكات با حدود يك ماه تاخير به قطب مي رسد يعني در 17-ژانويه-1912. تاخير اسكات به اين دليل بود كه با از بين رفتن سگها، اسبها و سورتمه هاي موتوري افراد بايستي خودشان آذوقه و ملزوماتشان را حمل مي كردند.

اما اين، تازه آغاز كار بود. اينك اسكات بايستي مسير را تا كمپ اوليه برگردد. در بازگشت، اسكات در دماي 40- درجه ي سانتيگراد گرفتار مي شود. يكي از دشوارترين شرايط آب و هوايي كه بشر تاكنون با آن مواجه شده است. نفرات اسكات، خسته از حمل بارها و ناتوان بخاطر كمبود مواد غذايي آرام آرام از پا در مي آيند. اسكات كماكان نوشتن خاطراتش روزانه اش را ادامه مي دهد و خسته از كمبود آذوقه اينك بايد خود و همراهانش را با اندك ذخيره ي سوخت تا كمپهاي كمكي كه در راه به پا كرده اند برساند. «Oates» از همراهان اسكات، كه شرايط جسماني اش وخيم است، با گفتن اينكه «ميرم بيرون و يه خورده ديگه بر مي گردم» آنها را ترك مي كند ولي داوطلبانه، هرگز باز نمي گردد تا آذوقه ي بيشتري براي باقيمانده ي افراد گروه بماند. مرگ اسكات با توجه به خاطرات روزانه او 29 يا 30 مارچ 1912 تخمين زده مي شود.  8 ماه بعد جنازه ي اسكات و همراهان كشف مي شود.جنازه ها در همان محل دفن مي شود اما نتايج تحقيقات ثبت شده و خاطرات روزانه ي اسكات با كشتي ترا نووا «Terra Nova» به انگلستان بازگردانده مي شود.


خبر فوت اسكات تا 1913 اعلام نشد. پس از اعلام خبر، مراسم سوگواري با شكوهي براي او در انگلستان برگزار مي شود و شخص پادشاه در اين مراسم حاضر مي شود.

معروفترين متن نگاشته شده به وسيله ي اسكات به «پيامي براي همگان» «Message to the Public» معروف است كه در آخرين روزهاي زندگي اش نگاشته شده است:

«ما خسته ايم و نگارش دشوار است اما شخصاً از اين سفر احساس ياس نمي كنم. سفري كه ثابت كرد مردان قادرند بر مشكلات فائق آيند، به يكديگر ياري رسانند و مرگ را در آنچنان شرايط دشواري تجربه كنند كه هرگز سابقه نداشته است. ما به تجربه ي خطرناكي دست زديم، اين را مي دانيم.
شرايط عليه ما شد و شكايتي از اين نداريم، با خضوع در برابر مشيت الهي، تا آخر تمامي تلاشمان را خواهيم نمود.
اگر نياز باشد جان خود را براي اين سفر ماجراجويانه بدهيم، سفري كه براي افتخار كشورمان است، درخواست من از هموطنان اين است كه ببينند آنهايي كه به ما اعتماد كرده اند پاسخ خود را گرفته اند. 
اگر زنده بمانيم، روايتگر داستاني از جسارت، تلاش و شجاعت همراهانم خواهم بود. داستاني كه قلب همگان را تسخير خواهد كرد.
اين سياه مشقها و كالبد بي جان ما داستان را بازگو خواهند كرد.
مطمئن هستم، ايمان دارم، آنهايي كه به ما اعتماد داشته اند پاسخ خود را گرفته اند. امضا-آر.اسكات 25 مارچ 1912»

آمونسن، رقيب اسكات، ماجراجويي را رها نكرد و سرانجام در سال 1928 هنگامي كه براي عمليات نجات بازماندگان يك سانحه ي هوايي پرواز مي كرد هواپيماي او سقوط مي كند. مي گويند در همان سالها خبرنگاري از آمونسن در مورد علاقه اش به قطب و يخها سوال كرد و آمونسن پاسخ داد: «كاش درك مي كرديد چقدر زيبا هستند. آرزو مي كنم روزي در ميان آنها جان دهم!» جنازه ي آمونسن هرگز پيدا نشد و او به آرزوي ديرينه اش رسيد.


چرا سورتمه هاي موتوري خوب عمل نكردند؟ چرا ظرفهاي سوخت اسكات نشت كرد؟

جسارت اسكات در استفاده از تكنولوژي هاي جديد باعث شد تا پديده اي جالب در مورد فلزات كشف شود. اسكات در خاطراتش همواره از مشكلات موجود با سورتمه هاي موتوري صحبت كرده است. هر چند فهرست مشكلات موجود در مورد سورتمه هاي موتوري اسكات بسيار بلند بالا خواهد بود اما يكي از مشكلات عنوان شده نياز به تعويض پي در پي قطعات فلزي موتور است. در واقع اسكات براي اولين بار با پديده اي مواجه شد به نام ترد شدن فلزات «Ductile to Brittle Transition=DBT» كه بر اثر سرما اتفاق مي افتد.

به نظر مي رسد در مسير بازگشت از قطب، پديده ي ترد شدن فلزات بازهم گريبان اسكات را گرفته باشد و شكستگي ظروف حاوي سوخت عرصه را بر اسكات تنگ كرده باشد. در اين پديده، فلز استحكام خود را از دست مي دهد و بر اثر ضربه به صورت ترد «Brittle» دچار شكست «fracture» مي شود. شكست ترد يعني حالتي مثل خرد شدن بيسكويت بر اثر ضربه.

در واقع اين، همان تجربه ي بچگانه اي است كه در مقدمه ذكر كردم. اصولاً تمامي عناصر با كاهش دماي محيط به سمت ترد شدن پيش مي روند. چون مقاومت فلزات بالا است، معمولاً اين پديده براي آنها چندان ملموس نيست مگر اينكه دماي محيط خيلي پايين بيايد. طبق اعلام آمونسن، در زمان حضورش در قطب جنوب حتي
دماي 60- درجه ي سانتيگراد نيز ثبت شده است.

روشهاي توليد فلزات در آن زمان چندان توجهي به ناخالصيها نمي نمود به عنوان مثال در ورقهاي آهني آن زمان مقادير زيادي گوگرد و نيتروژن به چشم مي خورد كه زمينه را براي رفتار ترد شدن فلزات مساعد مي كند.

واقعاً جريان چيه؟
در دماي معمولي، جنبش اتمها زياد است. اگر نيرويي ضربه مانند به جسم وارد شود، پيوندهاي بين اتمها شكسته مي شود اما اتمها به دليل جنبش كافي مي توانند با اتمهاي نزديك سريعاً پيوند تشكيل دهند. اين رفتار را «
Ductile» مي نامند كه در فارسي به «چكش خواري» ترجمه شده است. قطعاً اين تجربه را داشته ايد كه با چكش، محكم روي يك ورق فلزي بكوبيد و فقط جاي چكش روي ورق بماند. در اين لحظه حتماً به خود گفته ايد عجب فلز محكمي!

اما اگر دما كاهش يابد، پس از اعمال ضربه و شكسته شدن پيوند بين اتمها به دليل جنبش كم اتمها، آنها حال و حوصله ي تشكيل پيوند را ندارند و مثل تنبلها سر جاي خود مي مانند. اين رفتار را «
Brittle» مي نامند كه در فارسي به نام «ترد» ترجمه شده است. در اينجا با ضربه ي چكش شما فلز خرد مي شود درست مثل يك تكه شيشه.

با تغيير در ساختار و چيدمان اتمها مي توان كاري كرد كه اتمهاي بيشتري در شبكه ي ملكولي قرار بگيرد، به اين ترتيب احتمال شكسته شدن پيوند بين اتمها در دماي پايين، به دليل نزديكي آنها به يكديگر كمتر مي شود يعني فلز در مقابل پديده ي «ترد شدگي» در دماي پايين مقاوم سازي شده است.

و نقش نا خالصي ها؟
بهترين مثال براي آن نان است: اگر نان زياد در تنور (به قول امروزي ها فر) بماند مي سوزد و اين سوختگي ها به صورت لكه هاي پراكنده در سطح آن پراكنده است. اگر اين نان سوخته به دست شما برسد چكار مي كنيد؟

پيشنهاد مي كنم رد و بدل كردن الفاظ مهرانگيز(!) را با نانواي مهربان فراموش كنيد و قسمتهاي سوخته را با تكاندن جدا كنيد. چرا چنين حرفي مي زنم؟ چون در اين وضعيت لايه ي سوخته به صورت خيلي ترد خرد مي شود و ضخامت نان هم كم مي شود. دقيقاً همين حالت هم براي فلز رخ ميدهد:

ناخالصيها باعث مي شوند تا تمام ضخامت فلز در برابر نيروهاي خارجي مقاومت نكند و فلز عين يك نان سوخته تكه تكه و آش و لاش باشد. البته اين به اصطلاح تكه تكه شدن با چشم معمولي قابل رويت نيست. اين هم تصويري ميكروسكپي از توزيع نا خالصيها در آهن كه نتيجه اش كاهش مقاومت آهن است.

بازهم ترد شدن فلزات
يك ماه پس از جان باختن اسكات، كشتي مسافربري تايتانيك «
Titanic» به كوه يخ برخورد مي كند. فلز بدنه ي كشتي كه بر اثر سرما ترد شده بود شكافته مي شود و شكاف ايجاد شده به دليل ضعف ميخ پرچها آنقدر گسترش مي يابد تا در نهايت با مرگ فاجعه بار حدود 1000 نفر از مسافرين تراژدي تكميل شود.

وقوع دو سانحه ي پياپي كه ترد شدن فلزات در آنها نقش داشت بازهم نتوانست مهندسين را به بازنگري روشهاي توليد ترغيب كند. زمان بيشتري لازم بود تا در نهايت در دهه ي 40 ميلادي و بحبوحه ي جنگ جهاني دوم، غرق شدن متعدد كشتيها به دليل ترد شدن فلز بدنه ي آنها يك نهضت علمي را براي بررسي اين پديده راه بيندازد.

اگر امروز به پديده ي ترد شدن فلزات حتي فكر نمي كنيم و در سرماي زير صفر خودروي فلزي خود را ايمن مي دانيم و اگر در دماي زير صفر به سازه هاي فلزي ساختمانها و پلها اعتماد مي كنيم، نبايد فراموش كنيم اين آسودگي، راحت به دست نيامده است انسانهايي نظير كاپيتان اسكات و يك هزار مسافر تايتانيك قرباني شدند تا امروز اين آسودگي همراه ما باشد. چه شيرين است چنين جان باختني كه ثمره اش آسايشي براي تمامي بشريت باشد.

مراجع
*The Last Great Quest: Captain Scott's Antarctic Sacrifice, Max Jones, Oxford University Press, 2003.
*Robert Falcon Scott Journals: Captain Scott's last expedition, edited by Max Jones, Oxford University Press, 2005.
*How Scott's motor sledges behaved, Day B.C., The New York Times, 16 February 1913.
*http://www.pbs.org/wgbh/amex/ice/peopleevents/pandeAMEX87.html
*http://www.freezeframe.ac.uk/resources/transport/3


واژه نامه
قاره ي جنوبگان:
Antarctica
قطب جنوب: South Pole
شكست: Fracture
ترد: Brittle
چكش خوار: Ductile

***********************